نویسنده مطالب زیر: احمد نازک تن
سخن امروزین امام!
|
پنج شنبه 88 آذر 26 ساعت 5:26 عصر |
نقل از تابناک روز 5 شنبه 26 آذر 88
حضرت امام (ره)، سی سال پیش در چنین روزی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران سخنان مهمی را درباره مراقبت سران نظام، از حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی بیان داشتند که توجه به این بیانات در روزهای اخیر بسیار ضروری و آموزنده به نظر می رسد. به گزارش «تابناک»، حضرت امام(ره)، این سخنرانی را در روز 26 آذرماه سال 1358 به علت سوء استفاده برخی افراد از نام سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب و دست اندازی این افراد به زندگی و اموال مردم، ایراد کردهاند. حضرت امام (ره) در آغاز بیانتشان در مورد خودسری برخی از افراد منتسب به تشکلهای انقلابی میفرمایند: «من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طورى که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانى هست و زیاد است. آدمهاى جاهلى هستند که به خیال خودشان خدمت مىکنند براى اسلام، خدمت مىکنند، لکن سر خود کارهایى مىکنند که ضرر به حیثیت اسلام مىخورد. از همه اطراف به ما فشار آمده است. از اصفهان مفصل نوشتهاند.... هر کس یک چیزى دارد به اسم سرمایه دارى مىریزند و مىگیرند، و اصلًا موازین تو کار نیست. همان طورى که در رژیم سابق بدون میزان اسلامى و شرعى عمل مىکردند، حالا هم بدون میزان شرعى و عقلى عمل مىکنند، و این تأسف بسیار دارد. تأسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامى نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب کردیم و هر کارى دلمان مىخواهد مىکنیم. حجتشان همین است. از هر که بپرسى چرا این طور؟ مىگوید انقلاب کردیم. انقلاب کردیم. مال مردم را، مىرویم، مىریزیم منزل مردم اموالشان را مىگیرند به اندازهاى که زن و بچهشان روى زمینمىنشینند. حجتشان این است که انقلاب کردهایم. زمینهاى مردم را مىگیرند، نمىگذارند کشت بشود. یا مىگیرند مىدهند دست یکى دیگر. حجتشان این است که انقلاب کردیم. اشخاصى مىریزند تو خانههاى مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعى، یک مجوز قانونى داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنى این [حرکت] این است که اسلام این طور مىگوید. انقلاب کردهایم، یعنى حالا جمهورى اسلامى داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتى که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.» حضرت امام (ره) پس از این بیانات به آسیب شناسی انقلاب پرداختهاند و دو آفت بزرگ انقلاب اسلامی را به ویژه برای مسئولین وقت باز می شمارند. ایشان می فرمایند : «کارهاى کمونیستها را مىکنند به اسم اسلام. کارهاى مارکسیستها را مىکنند به اسم اسلام. حرفهاى آنها را مىزنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد مىپوسد. مثل یک خربزهاى که از بیرون شما آب به آن مىدهید، به آن توجه مىکنید، یک وقت که مىخواهید بچینید مىبینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هى خدمت کنید، هى چى بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهایى که به اسم اسلام مشغول شدهاند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شدهاند به اعمال سر خودى؛ اینها کرمهایى هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمىدانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزى مىخواهد. یک قدرت اجرایى مىخواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغى کردند، اینها را بگیرند و محاکمهشان کنند، و جزایى اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طورى یک دستهاى، هر کس در هر جا، یک تفنگى داشته دست خودش گرفته، و به اسم «کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسیج]، هر که هر چه دلش مىخواهد، هر کارى دلش مىخواهد مىکند. با هر که بد است مىریزند منزلش [بازرسى] مىکنند. با هر که یک غرضى دارند مىریزند منزلش. خانهاش را [غارت] مىکنند. و این یک خطر بزرگى است که براى اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطرى باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم ریختهاند. هر چه ضابطه اسلامى باشد عمل به آن نمىشود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین مىبرند. اشخاصى نفوذ کردهاند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را مىپوسانند.اسلام را مىکوبند.» حضرت امام (ره) در ادامه از اعمالی که جاهلانه به نام اسلام انجام میشود، گلایه میکنند و اینگونه ادامه میدهند: «و باید آنهایى که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایى که مىخواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جواناند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک از آنهایى است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا مىشکنند: یکیشان عالم متهتک است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را مىشکند. جاهلى که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت مىکند. این از آنهایى است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا مىشکند. «قَصَم ظهرى الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک فکرى بکنید شما آقایانى که در رأس سپاهیان واقع شدهاید! آقایان دیگر هم که در رأس دادگاهها واقع شدهاند، در رأس کمیتهها واقع شدهاند، براى اسلام یک فکرى بکنید! اگر بخواهید این طور باشد چندى نمىگذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان مىشوند. چرا باید این طور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کارى بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روى قوانین باید عمل بشود. آنها نه قوانین اسلام را عمل مىکنند. و نه قوانین دولت را عمل مىکنند و هر چه، هر که هر کارى مىخواهد مىکند. هر که بدون اینکه اعتنایى بکنند، به رئوسشان اعتنایى بکنند، به رؤسایشان احترامى بکنند، احترامى به اسلام بکنند، بدون ضوابط، بدونجهت، اسباب این مىشوند که مردم بگویند که معلوم مىشود که قضیه قضیه اسلام نیست. قضیه قضیه کمونیستى است. حتى یکى از مراجع اینجا به من گفت مگر کمونیستى است حالا! باید این طور ما باشیم. وضع پاسدارهایى که مىگویید ما براى اسلام خدمت مىکنیم، باید تحت تأثیر کمونیستها واقع بشوند و همان کارهایى که کمونیست مىکنند، بکنند؟ نمىدانند اینها.مىخواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خداى نخواسته با یک کودتایى اینجا برگردد به یک حالى بدتر از حال سابق. نمىدانند این را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمىتوانم من بگویم که پاسبانى که دارد خدمت مىکند و شب و روز خدمت مىکند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه مىکند. یا دادگاهى که مىخواهد خدمت بکند، علاقه هم دارد. یا کمیتهاى که مىخواهد خدمت بکند، علاقه دارد. لکن راه را درست نمىداند. ضوابط درست معلوم نشده پیششان. خیال مىکنند هر که هر طورى دلش خواست عمل بکند. به مجرد اینکه انقلاب شد دیگر من هم باید پا بشوم هر کارى دلم مىخواهد بکنم. انقلاب شده. یعنى انقلاب شده، از یک رژیم ظالم به یک رژیم عدالت. رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طورى دلش مىخواهد عمل کند. یک قواعدى در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفرى جانى باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچهاش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچهاش باید برایشان بگذارند. مابقىاش را ببرند. مع ذلک کراراً براى من نوشتهاند، گفتهاند که فلانى بیخود اموالش را گرفتهاند. حالا بیخودش را من نمىدانم. اما آمدهاند فرش از زیر پاى ما کشیدهاند، و ما را از منزلمان بیرون کردهاند، و چه کردهاند، و ما ماندهایم همین طورى. آخر این را عقل مىپسندد؟ شرع مىپسندد؟ انسانیت مىپسندد که ما یک همچه کارى سر مردم درآوریم.» در پایان حضرت امام (ره) دعوت می کند تا عقلای قوم به تدبیر امور کشور بپردازند: «باید چه بکنیم آقا! خوب فکرى بنشینید بکنید. بیایید تهران جمع بشوید همهتان.سران قوم بنشینید. فرض کنید، شما در رأس پاسداران هستید شما آقایان. آنها هم که در رأس کمیته هستند. آنها هم که در رأس چیزهاى دیگر هستند. بنشینند با هم شور کنید.صحبت کنید. یک ضوابط درست کنید. ضوابط را منتشر کنید. ... اما مسأله این است که باید همه جا قوانین اسلام باشد. اگر بنا باشد که هر جا آدم برود مىبیند که [دائماً] مردم دارند شکایت مىکنند. زن و بچه مردم مىآیند گریه مىکنند. مىآیند [التماس] مىکنند. من هم خسته دارم مىشوم. خدا مىداند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمىشدم، هر فشارى مىآوردند بر من خسته نمىشدم، حالا دارم از خودمان خسته مىشوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکرى بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید. مسئولیم همه ما. هر کارى از من برآید مىکنم. هر کارى هم از شما [مىآید] باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کار هم از شوراى انقلاب است باید بکنند. هر فردى که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل مىکند بزنند توى سرش. بیرونش کنند. هر فردى که دارد دعوت به کمونیستى مىکند به خیال خودش که براى خدمت به اسلام، خوب بیرونش کنند از آن محل. اینکه معنى ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کارى دلش مىخواهد بکند، و هر که هر غلطى مىخواهد بکند، و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسأله باشیم. من میل ندارم که هى شدت عمل، و هى فشار، و هى دعوا و داد و قال. من میل دارم باآرامش همه چیزها محقق بشود. با آرامش امور، امور تحقق پیدا کند. این تصفیهاى که مىگویند در ادارات داریم، تصفیه این است اشخاصى که دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازین اسلام دارند پخش مىکنند حرفهایشان را، تصفیه این است که اینها را خارج کنند. در هر صورت این یک وظیفهاى است براى همه شما آقایان. فقط من مسلمان نیستم که شما هم مسلمانید. یعنى وظیفهاى است براى شما که فردا مىگیرند. شما را خدا مىگیرد، شما را، شمایى که یک عدهاى از پاسبانها در تحت نظرتان بود. آقایى که یک عدهاى از پاسبانها در نظرِتان بود، در تحت سیطرهتان بود، این کار را کردند. شما مسئولید. فردا حساب هست آقا در کار. همین طورى که نیست، حساب در کار است. اگر از این جا هم نمىترسید از آنجا بترسید. من هر کارى دلم مىخواهد بکنم، آقا هم هر کارى دلش مىخواهد، شما هم هر کارى، پاسبانها هم اعتنا نکنند، به شما پاسدارها هم اعتنا نکنند، شما هم ساکت بنشینید، نه آقا، این طور نیست، تصفیه کنید. بروید الآن در تهران بنشینید. اجتماعى درست کنید. همهتان با هم، شوراى انقلاب، شماها، دیگران، آنهایى که در رأس امور هستند، یک نقشهاى درست کنید. یک ضوابطى درست کنید.روی آن ضوابط عمل بشود....خوب، تعبیر ایشان این است که دارند اطراف مشغولاند به غارت کردن مردم. خوب، یک وقتى یک ملایى این معنا را مىگوید. خوب بعد هم دیگران مىگویند. بعد هم دیگران مىگویند. در هر صورت برسید به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر یک وقت به دست دشمنهاى ما مىشد ما مسئول نبودیم. اگر حالایى که به دست ما رسیده، به دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستیم. شوراى انقلاب، شما، آنها، همه، مسئولید پیش خدا. همین طورى هى بنشینیم ما هم و تماشا کنیم که هر جا هر چى مىشود. نباید بنشینیم تماشا کنیم. باید بنشینید، یک اجتماعى بکنید. با هم قرارى بدهید. یک ضوابطى درست کنید و بعد هم شماهایى که پاسدارها دستتان است عمل کنید. پاسدار اگر یک پاسدارى غلطى کرد بیرونش کنید. تحویل دادگاهش بدهید. نگذارید هرج و مرج بشود. یکى دو تا مىشود، دو تا ده تا مىشود، بعد از دست شما هم خارج مىشود. انشاءاللَّه خداوند خودش اصلاح کند امور را و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدى از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد هست.»
|
|
اظهار نظر شما عزیزان( ) |
|
لیست یادداشت های آرشیو نشده این وبلاگ
|
|